زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه
 

بزرگمهر بختگان






‌بزرگمهر بُختَگان، در متون و روایات افسانه‌ای، وزیرِ خسرو اول انوشیروان بوده است، او را به برخورداری از خرد استثنایی و تدبیرهای حکیمانه وصف کرده‌اند؛ و حکایت‌هایی از او در کتب شاهنامه فردوسی و شاهنامه منثور ابومنصور ذکر شده است.


۱ - بیوگرافی



بزرگمهر بُختَگان، در متون و روایات افسانه‌ای، وزیرِ خسرو اول انوشیروان (حکومت:۵۳۱ ـ ۵۷۸ میلادی) بوده است.
مسعودی
[۱] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۱۸ به بعد، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
به اشتباه، بزرگمهر را وزیر خسرو پرویز (خسرو دوم حکومت:۵۹۰ ـ ۶۲۸ میلادی) دانسته
[۲] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۱۳۶، بیت ۲۱۴۵، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
(به صورت برزمهر)) و سبب مرگ او را به هواداریش از مانویت نسبت داده است.
منابع فارسی و عربی او را به برخورداری از خرد استثنایی و تدبیرهای حکیمانه وصف کرده‌اند.

۲ - نام‌های او در کتب فارسی و عربی



نام او در پهلوی وُزُرگمِهر بُختَگان بوده که در عربی، ابوزَرجْمِهر، بُزُرجْمهر یا بوزُرجمهر شده، و فردوسی به صورت بوزُرجمهر (در برخی چاپ‌ها: بوذرجمهر) به کار برده که ظاهراً با وزن شاهنامه تناسب بیشتری دارد.
در اَیادگاری ـ وُزُرگمهر، از بزرگمهر به عنوان اَرْگْبِد (فرمانده قلعه یا رئیس گردآورندگان مالیات در ایران عهد اشکانی و ساسانی) و رئیس خواجگان محله انطاکیه در تیسفون یاد شده است.
[۳] The Cambridge history of Iran، vol۳، ج۳، ص۷۱۰، Cambridge ۱۹۸۳.
روایات افسانه‌واری از وزارت او در شاهنامه،
[۴] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۸، ص۱۱۰ به بعد، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
غُرَر ثعالبی
[۵] عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۱۹ به بعد، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
و مروج الذهب مسعودی
[۶] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۱۸ به بعد، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
آمده است.

۳ - شرح حال بزرگمهر



به گفته فردوسی
[۷] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۸، ص۱۱۶ـ۱۴۶، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
و ثعالبی
[۸] عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۱۹ به بعد، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
بزرگمهر دانش آموزی جوان بود که از مرو به دربار خسرو اول خوانده شد تا خواب شاه را تعبیر کند. تعبیر او درست در آمد و از آن پس بخت به او رو کرد؛ مشاور شاه شد و به وزارت رسید و در شورای هفتگی سلطنتی در کنار او بر مسند افتخار می‌نشست. هنگامی که حکیمان هندوستان، برای آزمودن هوش حکیمان ایران، شطرنج را با خود آوردند، بزرگمهر رمزِ بازی آن را کشف، و خود بازی نرد را نیز اختراع کرد که شگفتی حکیمان هندوستان را برانگیخت.
[۹] The Pahlavi texts contained in the codex MK، ed J M Jamasp-Asana، Bombay ۱۸۹۷-۱۹۱۳.
[۱۰] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۸، ص۲۰۶ـ۲۱۶، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
[۱۱] عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۲۲ـ ۶۲۵، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
مع ذلک روزی خسرو گمان برد که بزرگمهر می‌خواسته در خواب به او جواهری بخوراند. بنا به خرافه پزشکی آن زمان، بلعیدن جواهر سبب تنقیه بدن می‌شد. شاه وزیر را زندانی کرد و او در زندان بینایی خود را از دست داد. با این حال، هنگامی که فرمانروای روم حکیمان ایران را به گشودن راز دُرج جواهر در بسته‌ای فراخواند، بزرگمهر بود که راز را کشف کرد و بار دیگر مشمول بخشش و توجه شاه شد.
[۱۲] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۸، ص۲۵۵ـ۲۶۶، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
[۱۳] عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۳۳ـ۶۳۶، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
فردوسی و ثعالبی به مرگ بزرگمهر اشاره نکرده‌اند.

۴ - اختلاف در بزرگمهر یا برزمهر



فردیناند یوستی
[۱۴] Ferdinand Justi، Iranischen Namenbuch، ذیل مدخل، Marburg ۱۸۹۵.
بزرگمهر را همان بُرْزمهر می‌داند که دبیر خسرو اول بود و بعدها به دستور هرمز چهارم (حکومت: ۵۷۸ ـ۵۹۰ میلادی) محکوم به مرگ شد. یوستی بر آن بود که ممکن است نام برزویه طبیب کوتاه شده بزرگمهر باشد، اما مدعی نبود که برزویه با بزرگمهر و برزمهر یکی بوده است.

۴.۱ - استدلال کریستن سن


آرتور کریستن سن
[۱۵] Christensen، L'Iran sous les Sassanides، ص ۵۷ ـ ۵۸، Copenhagen ۱۹۴۴
استدلال می‌کند که چون در منابع روم شرقی و ارمنی هم عصر و نیز در آثار طبری، ابن قتیبه و حمزه اصفهانی (که همه از خداینامگ پهلوی استفاده کرده‌اند) از بزرگمهر سخن نرفته است، باید گفت که در واقع، این شخص همان برزویه طبیب بوده است. به استدلال او، احتمالاً برزویه مخفف بُرزمهر بوده و بدخوانده شدن نسخه پهلوی سبب شده است تا برزمهر در عربی بزرجمهر نوشته شود.
اساس استدلال کریستن سن بر دو رساله پهلوی قرن سوم: ایادگار وزرگمهر‌ (ی) بختگان و وزارشن (ی) چترنگ استوار است که گاهی به بزرگمهر نسبت داده می‌شود. نام وزرگمهر در این دو رساله دیده می‌شود و به عقیده کریستن سن، این نام حرف نگاشته پهلوی بزرجمهر عربی است. او بر این گمان است که بعدها، این رساله‌ها به فارسی برگردانده شده و فردوسی در سرودن شاهنامه از آن‌ها بهره برده است، و در آن مآخذ، وزرگمهر به بزرگمهر تبدیل شده است.

۴.۲ - رد استدلال کریستن


قراینی وجود دارد که این رساله‌ها، در عین تألیف شدن در دوره اسلامی، برپایه آثار ساسانی (و نه عربی) نوشته شده‌اند. وانگهی از نظر زبانشناسی کاملاً بعید است که وُزرگمهر شکل بازساخته صورتی عربی از این کلمه باشد. اینکه طبری، حمزه اصفهانی و دیگر مورخان به بزرگمهر اشاره نکرده‌اند نمی‌تواند دلیل آن باشد که در منابع پهلوی، مانند خداینامگ نیز ذکری از او نباشد؛ زیرا این مورخان از منابع یاد شده نسبتاً کم استفاده کرده‌اند. فردوسی و ثعالبی در جاهایی از آثارشان نام بزرگمهر را آورده‌اند که نمی‌تواند برگرفته از آن دو رساله باشد؛ بعلاوه در آثار ابن ندیم، مسعودی و دیگران نیز این نام دیده می‌شود.

۴.۳ - اقتباس فردوسی از ابومنصور


وجود حکایت‌هایی درباره بزرگمهر در شاهنامه و غرر حاکی از آن است که فردوسی و ثعالبی آن‌ها را از شاهنامه منثور ابومنصور (که در اصل ترجمه فارسی خداینامگ بوده) برگرفته‌اند. گرچه بسیاری از شباهت‌های میان شاهنامه فردوسی و دو رساله پهلوی، بخصوص داستان‌هایی درباره شطرنج و برخی اندرزهای خردمندانه بزرگمهر، از احتمال وجود منشأ مشترکی نشان دارد. لیکن وجود اختلاف‌های اساسی را می‌توان گواه آن دانست که حماسه فردوسی از ترجمه فارسی آن رساله‌ها گرفته نشده است. شاید این اختلاف‌ها نماینده آن باشد که بسیاری از داستان‌ها و حکایت‌های رایج، برای مقاصد ادبی، از خداینامگ اقتباس شده و از آن طریق در شاهنامه راه یافته است؛ و حال آن‌که مواد خام آن، به صورت دقیق‌تر، در رساله‌ها نقل شده است. از مقایسه سایر متن‌های پهلوی موجود، مانند ایادگار زریران و کارنامگ ارتخشیر پاپکان با شاهنامه و ترجمه عربی خسرو اُد ریدَگ از پهلوی در غرر
[۱۶] عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۷۰۵ـ۷۱۱، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
این فرضیه تقویت می‌شود.
شواهد موجود ظاهراً گویای آن است که بزرگمهر وزیر، برزویه طبیب نبوده بلکه احتمالاً همان بُرزمهر دبیر بوده است که به فرمان هرمز چهارم، پسر و جانشین خسرو اول، به مرگ محکوم شده است.
[۱۷] بیت ۶۷، ابوالقاسم فردوسی، ج۸، ص۳۱۹، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.

احتمالاً اعدام او منشأ پیدایی حکایتی درباره خشم شاه شده است که مسعودی، فردوسی و ثعالبی به صورت‌های گوناگون نقل کرده‌اند. در شرح پادشاهی خسرو اول که در آثار فردوسی و ثعالبی آمده، شاه نامور به دادگری، بزرگمهر را می‌بخشد. در روایت مسعودی، بزرگمهر وزیر خسرو دوم است. و راوی نیازی ندیده است که از بازگویی اعدام بزرگمهر خودداری کند.
درباره منشأ نام بزرگمهر، امکان بدخوانده شدن نوشتار پهلوی برزمهر، محققاً منطقی است. احتمال دیگر، آن است که جزء اول وُزُرگ فْرَمَدار (لقب وزیر بزرگ در اواخر دوره ساسانی
[۱۸] T Nldeke، Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، ج۱، ص۱۱۱، aus der arabischen Chronik des Tabari دbersetzt، Leiden ۱۸۷۹.
[۱۹] A Christensen، L'Iran sous les Sassanides، ج۱، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵، Copenhagen ۱۹۴۴.
با جزء دوم برزمهر ترکیب شده باشد.

۴.۴ - تالیفات بزرگمهر و اختلاف در آن


افزون بر دو رساله پهلوی که یاد شد، تألیف ظفرنامه را نیز به بزرگمهر نسبت داده و گفته‌اند که ابن سینا آن را به فارسی برگردانده است. اندرزهایی که در این اثر آمده با آنچه در ایادِگار (ی) وزرگمهر بختگان ذکر شده عملاً یکسان است یا اندکی اختلاف دارد. اندرزهایی نیز که در جاویدان خرد ابن مِسکُویه (مسکَوَیْه) به بزرگمهر نسبت داده شده، همین وضع را دارد.
از کتاب الزَبَرج (یا البِزیدَج)
[۲۰] A Christensen، "Le sage Buzurj § mihr"،ج ۲، ص ۶۴۱، Acta Orientalia، ۸ (۱۹۳۰)، ۱۸-۱۲۸.
که شرحی بر آسترولوجیکا، اثر والنس است، و کتاب مهر آزاد و جُشْنَس (یا مهرآذر جُشْنَس
[۲۱] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷۷، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰.
[۲۲] A Christensen، "Le sage Buzurj § mihr"،ج ۲، ص ۷۳۹، Acta Orientalia، ۸ (۱۹۳۰)، ۱۸-۱۲۸.
که ابن ندیم هر دو را به بزرگمهر نسبت داده است
[۲۳] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۶۹، چاپ فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲.
[۲۴] ابن ندیم، الفهرست، ۳۱۵، چاپ فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲.
اثری در دست نیست. علاوه بر این‌ها، بسیاری از داستان‌ها و اندرزهای منسوب به بزرگمهر در متن‌های فارسی و عربی آمده و کریستن سن برخی از آن‌ها را ذکر کرده است
[۲۵] A Christensen، "Le sage Buzurj § mihr"، Acta Orientalia، ۸ (۱۹۳۰)، ۱۸-۱۲۸.
نویسندگان دیگری مقدمه کَلیلَه و دِمنَه و حتی ترجمه کامل آن را به بزرگمهر (نه برزویه) نسبت داده‌اند، اما گواهی بر این ادعا موجود نیست.
در واقع، ممکن است که بزرگمهر بعضی از آثار یاد شده را نگاشته باشد اما انتساب بیش‌تر متون پهلوی، بویژه نوشته‌های ادبی، به او چندان سست است که نمی‌توان به آن اعتماد کرد. در تجدید نظرهای بعدی، معمولاً نام نویسندگان تغییر یافته و کلمات قصار واحد، به حکیمان مختلف نسبت داده شده است؛ همان سان که رباعی‌های به اصطلاح «سرگردان» به سرایندگان مختلف ایرانی نسبت داده شده است.

۵ - فهرست منابع



(۱) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲.
(۲) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰.
(۳) بزرگمهر، اندرزنامه بزرگمهر حکیم، ترجمه ف آبادانی، اصفهان ۱۳۵۰ ش.
(۴) محمدعلی تربیت، «بزرگمهربن بختگان»، گنجینه معارف، سال ۱، ش ۶ (۱۳۰۱ ش)، ص ۱ـ۱۱.
(۵) عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
(۶) محمد طاهری شهاب، «خزانه حکمت در آثار و احوال بزرگمهر»، سالنامه کشور ایران، ج ۱۱ (۱۳۳۵ش)، ضمیمه، ص ۱ـ۴۶.
(۷) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
(۸) جلال متینی، «ترجمه منظوم دیگری از یادگار بزرگمهر»، ایران نامه، سال ۵، ش ۱ (پاییز ۱۳۶۵)، ص ۱۱۵ـ۱۴۲.
(۹) محمد جعفر محجوب، «بزرگمهر دانای ایرانی»، ایران آباد، سال ۱، ش ۷ (مهر ۱۳۳۹)، ص ۳۳ـ ۳۸.
(۱۰) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(۱۱) ماهیار نوابی، «یادگار بزرگمهر»، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال ۱۱، ش ۳ (پاییز ۱۳۳۸)، ص ۳۰۳ـ۳۳۳.
(۱۲) The Cambridge history of Iran، vol۳، Cambridge ۱۹۸۳.
(۱۳) A Christensen، L'Iran sous les Sassanides، Copenhagen ۱۹۴۴.
(۱۴) A Christensen، "Le sage Buzurj § mihr"، Acta Orientalia، ۸ (۱۹۳۰)، ۱۸-۱۲۸.
(۱۵) EI ۲ sv "Buzurgmihr" (by H Massإ).
(۱۶) Ferdinand Justi، Iranischen Namenbuch، Marburg ۱۸۹۵.
(۱۷) T Nldeke، Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، aus der arabischen Chronik des Tabari دbersetzt، Leiden ۱۸۷۹.
(۱۸) The Pahlavi texts contained in the codex MK، ed J M Jamasp-Asana، Bombay ۱۸۹۷-۱۹۱۳.
P D B Sanjana، Ganje shayagan، Bombay ۱۸۸۵

۶ - پانویس


 
۱. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۱۸ به بعد، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
۲. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۱۳۶، بیت ۲۱۴۵، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۳. The Cambridge history of Iran، vol۳، ج۳، ص۷۱۰، Cambridge ۱۹۸۳.
۴. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۸، ص۱۱۰ به بعد، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۵. عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۱۹ به بعد، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
۶. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۱۸ به بعد، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
۷. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۸، ص۱۱۶ـ۱۴۶، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۸. عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۱۹ به بعد، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
۹. The Pahlavi texts contained in the codex MK، ed J M Jamasp-Asana، Bombay ۱۸۹۷-۱۹۱۳.
۱۰. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۸، ص۲۰۶ـ۲۱۶، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۱۱. عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۲۲ـ ۶۲۵، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
۱۲. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۸، ص۲۵۵ـ۲۶۶، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۱۳. عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۳۳ـ۶۳۶، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
۱۴. Ferdinand Justi، Iranischen Namenbuch، ذیل مدخل، Marburg ۱۸۹۵.
۱۵. Christensen، L'Iran sous les Sassanides، ص ۵۷ ـ ۵۸، Copenhagen ۱۹۴۴
۱۶. عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۷۰۵ـ۷۱۱، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
۱۷. بیت ۶۷، ابوالقاسم فردوسی، ج۸، ص۳۱۹، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۱۸. T Nldeke، Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، ج۱، ص۱۱۱، aus der arabischen Chronik des Tabari دbersetzt، Leiden ۱۸۷۹.
۱۹. A Christensen، L'Iran sous les Sassanides، ج۱، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵، Copenhagen ۱۹۴۴.
۲۰. A Christensen، "Le sage Buzurj § mihr"،ج ۲، ص ۶۴۱، Acta Orientalia، ۸ (۱۹۳۰)، ۱۸-۱۲۸.
۲۱. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷۷، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰.
۲۲. A Christensen، "Le sage Buzurj § mihr"،ج ۲، ص ۷۳۹، Acta Orientalia، ۸ (۱۹۳۰)، ۱۸-۱۲۸.
۲۳. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۶۹، چاپ فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲.
۲۴. ابن ندیم، الفهرست، ۳۱۵، چاپ فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲.
۲۵. A Christensen، "Le sage Buzurj § mihr"، Acta Orientalia، ۸ (۱۹۳۰)، ۱۸-۱۲۸.


۷ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۲۸۳، برگرفته از مقاله «بزرگمهر بُختَگان».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.